نمونۀ اصلی شمارۀ سوم دوره دوم
دوره دوم شماره سوم سال چهارم جدی ۱۳۶۲ جنوری ۱۹۸۴
کنفرانس سرتاسری ساما- کنفرانس وحدت
کنفرانس پیروزی
سیمای سیـاسی و اجتماعی کشور ما بعد از کودتای ثور با مـیلاد حرکت سیـاسی منظم و گسترده گروه ها و لایـه های اجتماعی متباین و متضاد مشخص مـیگردد. عقاب سرخ درچه شبکه هایی میدهد تسلط مشتی وطنفروشان فرومایـه بر مقدرات ملتی آزاد و مردم آزاده، عقاب سرخ درچه شبکه هایی میدهد همۀ گروه های مردم ما را درون برابر هستی و نیستی قرار داد کـه بداهتاً واکنش سریع و فراگیر را باخود داشت.
مشخـصۀ سازمان آزادیبخش مردم افغانستان ( ساما ) اولاً درون این هست که برخلاف بسیـاری از احزاب و سازمانـهای موجود درون ساحه، مـیلاد و نیرومندی خود را مرهون داخل کشور با گروهبندی اجتماعی و جو حاکم برآنست. عقاب سرخ درچه شبکه هایی میدهد ثانیـاً اینکه این سازمان درون بحبوهۀ تکانـهای بزرگ سیـاسی ــ اجتماعی کشور ما بنیـان گذاشته شد؛ رشد کرد و در متن آن بـه قوام خود رسید. دیگر اینکه سازمان ما از موضع اجتماعی ــ سیـــــاسی ” منافع تاریخی و انقلابی مردم افغانستان ” بـه مفهوم دفاع از منافع فرودستان و زحمتکشان به کار و پیکار خود آغازید. چهارم اینکه سازمان ما با طرد وابستگی و در گرو گذاشتن منافع و غرورخدشـه ناپذیر ملی ما علم ” مشی مستقل ملی و انقلابی ” را بـه عنوان سنگ بنای سیـاست بین الملــلـی خود ــ چه درون دوران جنگ آزادیبخش ملی ویـا بعد از پیروزی ــ برافراشت. درون اخیر اینکه به منظور سازمان ما اشتراک فعال درون جنگ مسلحانـه آزادیبخش ملی آن بوتۀ آزمایشی هست که در نبرد رویـاروی با دشمن، اتکاء بـه خود و اتکاء بـه مردم، معیـار وطن دوستی، صداقت و صمـیمـیت ما نسبت بـه امر انقلاب و مردم صیقل مـی یـابد.
سازمانی با این سرشت، سرنوشتی جز این ندارد کـه با ارتجاع ــ استعمار ( و در شرایط جنگ ملی با استعمار ــ ارتجاع ) دربیفتد و راه خود را ازخلال آتش متقاطع دشمنان رنگارنگ انقلاب و در پیشاپیش آن استعمارگر روس و ایـادی خود فروخته و تاریخ زدۀ آن باز کند.
این سازمان بنابر سرشت انقلابی، پیشرونده و زنجیرگسل آن نـه تنـها خار چشم استعمار روس و مزدوران آنست، بلکه آزمندان و دست اندرکارانیکه خیـال سروری کاذب و پنـهانی مقدرات مردم مارا دارند، از آزادی و آزادگی و حاملین صدیق و استوار آن مانند خفاشی از آفتاب مـیترسند و با طمع خام درون همان آبشخوری مـی چرند کـه اکنون مزدوران روس بـه خاطر آن دریـایی از خون را درون کشور ما جاری کرده اند.
سازمان ما از بدو تأسیس خود موقعیت سیـاسی و تاریخی خویش را بـه عنوان مع راستین آزادی ملی، دموکراسی و عدالت اجتماعی با طرد هرگونـه وابستگی و مزدور و دفاع از گرایش مترقی و پیشرونده، بـه طور صریح و قاطع بیـان داشت و برای پاسداری از آن با قربانی بی همتای عدۀ زیـادی از رهروان و رهبران خود بـه دفاع برخاست.
سازمان ما درخلال پنج سال از عمر پربار خود دستاوردها و تجارب بزرگی راب کرد کـه نـه تنـها به منظور خود ما، بلکه به منظور انقلابی و ملی مـیهن عزیز ما مـیتواند دستاورد و گنجینۀ پر ارزشی بـه شمار رود. ازجانب دیگر ما درخلال پیشروی از موانع، مصائب ، محاسبات و دامـهای استعماری ــ ارتجاعی بـه افت وخیزها و کاستی هایی نیز مواجه بوده ایم کـه برخورد صادقانـه ، صمـیمانـه و علمـی بدانـها نیز مـیتواند ما را درون راهپیمائی ما یـاری رساند.
سازمان ما درون ماه اسد سال ١٣٦٠ھ ش مورد یورش چند جانبه و نابود کنندۀ استعمار روس قرار مـیگیرد وبا ضربت خوردن تعدادی از رهبران ما سازمان دچار فقدان توازن مـیشود. و متعاقب آن باردیگر درون تاریخ انقلابی ما نیروی سازمان مورد حملات بیرحمانـه و هدفمند استعمار ــ ارتجاع قرار مـیگیرد.
ارتجاع هار ولجام گسیخته ایکه درون طول تاریخ از خون فرزندان فداکار این مـیهن تغذیـه کرده و به همدستی استعمار بر اجساد قربانیـان خود بـه مرگ آفرین پرداخته است.
این فشارچند جانبه درون شرایطی کـه سازمان ستاد فرماندهی خود را عمدتاً از دست داده بود، گرایشات ناسالم ملی ، اجتماعی و فکری را درون درون سازمان ما دامن زد. درون مـیان عده ای از افراد سازمان ما ــ بـه عنوان بازتابی از شرایط عینی اجتماعی ــ یأس و ناامـیدی زبانـه کشید کـه گاهی بـه طرف تسلیم طلبی ملی مـیلان یـافت و زمانی هم بـه جانب انحلال طلبی سیـاسی. گرایشات ناسالم فکری ، سیـاسی و تشکیلاتی درون درون سازمان ما بـه آن درجه ای از حدت خود رسیده بود کـه مـیتوانست هم راه را به منظور نفود استعمار درون درون سازمان ما بگشاید و هم ما را مورد ضربت و تهاجم بیرحمانۀ ارتجاع قرار دهد.
برای بیرون شدن از چنین شرایط بغرنج و سخت کـه کنفرانس سرتاسری سازمان آزادیخش مردم افغانستان بعد از یکسال و اندی تدارک و انتظار برگزارگردید که تا بتواند ترازبندی علمـی ای از دست آورد ها و کمبود های مبارزاتی پنجساله ارائه داده و خط مبارزاتی آتیـه را روشن سازد.
کنفرانس با قاطعیت نظر همگانی سازمان را بار دیگر تأکید ورزید کـه ” امپریـالیسم خونخوار روس ، قاتل هزاران هزار هموطن ما ، دشمن عمده ، اساسی و قسم خورده مردم ما و ملت ما است. هرگونـه سازش ، ارتباط و همکاری با این دشمن و مزدوران حلقه بـه گوش آن ” پرچم” و “خلق” بـه منظور درهم و برهم مناسبات دشمنانـه و آشتی ناپذیر ما با آن تسلیم طلبی و در نتیجه خیـانت ملی است.
کنفرانس با نظر اندازی بر مبارزات آزادیبخش ما درون پهنای ملی و بین المللی بـه این نتیجه رسید کـه استعمار روس مـی خواهد بر پایـه خود بخودی مردم و نتایج ناشی از آن – کـه مبارزات مردم ما را از تکامل همـه جانبه آن باز مـیدارد همگام با تسلط نیروهای ارتجاعی و تاریخزده ، دست اندازی نیروهای امپریـالیستی دیگر ، درون غیـاب یک جریـان روشنگر و رهنما کـه بتواند مبارزات مردم ما را درون ساحه های فکری و سیـاسی سازمان دهد و تشکیلات متناسب با اوضاع مشخص کشور را بـه وجود آورد ، همگی درون متن یک جامعه عقب مانده اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی را از محتوای ضد استعماری تهی کرده ، و با ایجاد اختلافات تصنعی مـیان نیروهای مقاومت ملی و سوء استفاده از قبیل آن همـه نیروهای مقاومت ملی را یکایک نابود ساخته و کشور را بـه انقیـاد بکشاند. این بافت سیـاسی – اجتماعی کـه مقدمات آن بر پایـه حملات نظامـی نابود کننده – فرسایشی توطئه های “سیـاسی” تفرقه افگن و کار نفوذی بـه اشکال مختلف و متنوع آن با کار ” فرهنگی” استعماری مسخ کننده نوجوانان استوار هست ، گرایشات نوسانی ، بدبینانـه و حتی خاینانـه ای را درون مـیان بـه وجود مـی آورد. علاوه بر این کمبود کار بنیـادی فکری ، تشتت و ابهام سیـاسی و چند دستگی تشکیلاتی آن عوامل عمومـی درونی هست که مـیتواند یک سازمان انقلابی را از مسیر اصلی آن منحرف سازد و در منجلاب این گونـه انحرافات بیندازد.
سازمان با برخورد صادقانـه و صمـیمانـه بـه مشکلات خود توانست درون مبارزه علیـه گرایشات تسلیم طلبانۀ ملی و اجتماعی پیروز بدر آید. این پیروزی فقط مـیتوانست با وحدت رزمنده نیروهای عظیم و کتله ای سازمان با آگاهی ژرف و روز افزون و با چنگ زدن بـه اصولیت انقلابی درون چارچوب یک سازمان منضبط پیکارجو مـیسر گردد.
آن عده از نیروهای “مقاومت ملی ” کـه حتی ” حق مبارزه و هستی ” را از نیروهای دیگر سلب مـی کنند و بدینوسیله آب بـه آسیـاب امپریـالیسم روس مـیریزند و عملأ بـه ” چماق گنده ” استعمار روس مبدل شده اند ، با وجود اعتقاد عمـیق سازمان بر اینکه امپریـالیسم روس را فقط ملت یکپارچه ، متحد و مصمم بـه مبارزه مـیتواند شکست بدهد ، ولی با ایجاد یک تناقض آشتی ناپذیر تصنعی درون مـیان نیروهای مقاومت ملی توسط این چوبدستان پنـهانی امپریـالیسم ، ما وظیفه داریم آنـها را بطور فعال و مداوم بـه حکمـیت راستین ملت قهرمان افغانستان بسپاریم و برای دفاع از هستی و حق خود درون مبارزه علیـه استعمار روس و برای تحقق آرمانـهای والای سامایی از تمام وسایل استفاده نمائیم ، مشروط بر این کـه مبارزه به منظور تحقق این اه ما را بـه انحراف دیگر نکشانیده ، مرز مـیان ما و دشمن زدوده نگردد و یـا با انحلال خود علت وجودی خویش را زیر سوال قرار ندهیم.
کنفرانس بر این عقیده هست که وحدت انقلابی مردم افغانستان ضامن وحدت ملت ما و تضمـین کننده آن شرایط لازمـی هست که مـیتواند راه را به منظور بیرون انداختن استعمار روس از کشور ما و همچنان تداوم انقلاب بـه مفهوم تحکیم آزادی ملی ، تأمـین دموکراسی و عدالت اجتماعی بطور واقعی هموار سازد. و هم مـیتواند نیروهای ارتجاعی هار و برآشفته را سر جایش بنشاند. کم بها بـه انقلابی کشور و طرح های بلند بالای غیر مسئولانـه هردو بـه تکامل طبیعی و قانونمند صدمات جبران ناپذیری وارد مـی کند.
سازمان (ساما) با تواضع و صداقت حاضر هست نقش مثبت خود را بعنوان گردان پیشتاز و با تجربه تر درون امر وحدت رزمندۀ تمام نیروهای انقلابی اداء نماید و در این مورد هیچگونـه امتیـازی را به منظور خود نمـیخواهد.
کنفرانس با جمعبندی از کارچند ساله (ساما) درون جبهه متحد ملی و برای آن بر این نکته تأکید ورزید کـه بدون وحدت رزمندۀ ملت بر پایـه یک خط مبارزاتی روشن و سازماندهی متناسب با آن کـه همـه نیروهای مجاهد ملی بتواند درون چهار چوب آن هویت سیـاسی و دور نمای مبارزاتی خود را باز نماید – شکست امپریـالیسم روس ، بیرون راندن قوای اشغالگر ، همراه با سرنگونی قهری و کامل رژیم دست نشانده آن امری امکان نا پذیر است. صدو چند سازمان خرد و بزرگ درون و بیرون کشور کـه هرکدام بیش از پیش بر روی همدیگر شمشیر مـی کشند، اگر راه را به منظور استعمارگر هم باز نکنند ، نمـیتوانند بدون داشتن یک برنامۀ مشترک مبارزاتی مشکل استعماری را درون جامعه حل کنند. سیـاست های انحصار گرانـه عده ای ریـاست جوی کـه ” درون زیر سایۀ پیل خود را بزرگ مـی پندارند ” صدمات جبران ناپذیری بـه انقلابی ما زده و خواهد زد.
کنفرانس با تحلیل و ارزیـابی از وضع جهانی و ملی بـه این نتیجه رسید کـه مبارزات مردم ما طولانی ، خونین و پر از نشیب و فراز خواهد بود و “راه حل” معجزه آسائی درون آیندۀ نزدیک بـه چشم نمـی خورد. بناءً سازمان ما با اتکاء بر ” مشی مستقل ملی و انقلابی ” خود وظیفه دارد دست های دوستی ایرا کـه بدون قید و شرط بطرف مردم و ملت ما دراز مـیشود ، با درنظر گرفتن منافع تاریخی و انقلابی مردم ما بفشارد و در سطح بین المللی آنچنان شرایطی را بوجود آورد که تا انقلابی کشور بتواند درون متن آن سیـاست اتکاء بـه خود و اتکاء بـه مردم خود را عملأ متحقق سازد. دنباله روی و انفراد سیـاسی هردو درون ما را ضربت مـی زند. (ساما) با تکیـه بر خط مبارزاتی روشن و قاطع ضد امپریـالیستی ، ضد ارتجاعی خود حق و وظیفه دارد حرکت مبارزاتی بین المللی خود را مطابق بـه منافع ملی و انقلابی مردم ما عیـار سازد.
انعقاد کنفرانس سرتاسری سازمان ما درون شرایطی کـه استعمار روس خیـال واهی پراگندگی ، عقبگرد و یـا حتی نابودی سازمان ما را درون سر مـی پروراند و در هنگامـی کـه ارتجاع برآشفته بـه همدستی و همدستانی با استعمار روس درون پی ” ریشـه کن ” انقلاب راستین این ملت هست ، بـه یقین دوستان انقلاب افغانستان را خوشنود و دشمنان آنرا هارتر و سراسیمـه تر مـی سازد.
اکنون به منظور سازمان ما بحق مرحله جدیدی از مبارزه ، فداکاری و پیشرفت آغاز شده هست که دور نمای آن بجز از پیروزی و رسیدن بـه آرمان های بزرگ مردم این سرزمـین – آزادی ملی ، دموکراسی و عدالت اجتماعی و ایجاد افغانستان آزاد ، آباد ، شگوفان و انقلابی دیده نمـی شود.
این ضرورت مردم ماست و مردم پیروز است.
•••
کاکای شکردره
شـهیدی دیگر از تبار محرومان بپاخاسته
قریۀ سرخ ولسوالی شکردره درون یکی از روزهای سال ۱۳۱۷ هـ. ش. درون کلبه ی یکی از دهقانان فقیرش شاهد تولدی بود کـه مولود بالغش رزمنده ی مشـهور، آزادیخواه، وطن دوست و در یک کلام “چریک سامایی” گشت. فامـیل فقیری کـه این نوزاد درون آغوش آن چشم بـه جهان گشود، فرزند شان را عبدالهادی نام نـهادند. تو گویی از همان روز آنـها مـی دانستند کـه روزگاری طفل شان جوان برومندی خواهد شد کـه مردمش را درون نبردی سخت و خونین علیـه تجاوز و بیداد هدایت کند. خوشا کـه عبدالهادی شـهید تحت رهبری سازمان پرافتخارش؛ ساما، خط حرکت مردم را بسوی آزادی بـه خون پاک خویش ترسیم و هادی راه آزادی انسان شد.
دوران طفولیت عبدالهادی مثل سائر دهقان زادگان فقیر با مشقت و محرومـیت سپری گشت. محرومـیت از رفاه اولیـه، محرومـیت از پرورش، محرومـیت از تحصیل و . . . هزاران محرومـیتی کـه سیستم بیدادگر حاکم عامل آنست و فشار طاقت فرسای اربابان ستم و اختناق روزافزون قدرتمندان و فقر اقتصادی آنرا مضاعف مـیسازد. ولی عبدالهادی استعدادی سرشار داشت و با تلاش همـیشگی اش خستگی ناپذیر بود و توانست بطور خصوصی خواندن و نوشتن را فرا گیرد. بعد از آن با شغل محرر بـه استخدام درآمد و از این راه امرار معاش مـیکرد. آشنایی با ادارات دولت او را معتقد ساخت کـه چگونـه سیستم فاسد ومنفور اداری حاکم تأمـین کننده ی منافع مشتی ستمگر و بهره جو مـیباشد. اگر زندگی فقیرانـه ی روستایی، او را بـه عمق مناسبات استثماری درون جامعه آگاه ساخته بود، مأموریت اداری یـا محرر بودن او را با سیمای پلید دستگاه دولتی ارتجاعی آگاه ساخت و وی را با هردو درون تقابل وتضاد قرار داد و از او شخصیت ضد استبداد، ضد ارتجاع، ضد استثمار و ضد استعمار ساخت. او با جوانمردی و احساس شریفانـه اش پیوسته مردم را یـاری مـیرساند و از آنـها دفاع مـینمود و در برابر شرایط ناگوار و زندگی رقت انگیز هیچگاهی سر تسلیم فرو نمـی آورد. غرور انسانی و روح بلند پروازش همـیشـه او را درون برابر بیدادگران بـه مبارزه مـیکشاند و مدت ها با زندگی مخفی تفنگ بدوش درون کنار مردم اش مـیزیست، تحمل مصائب و رنج و دردجانگداز زندگی مخفی او را شخصیتی استوار، قاطع و مقاوم بار آورده بود.
بعد از فاجعه ی ننگین ثورـ مـیهن غزیز ما درون دامگاه اسارت روس رهزن و عمال شرف باخته ی آن محصور گردید، عبدالهادی درون سنگر نبرد آزادیبخش مردم جایش را درون کنار رزمندگان (سامایی) یـافت و بمبارزه ی قاطع و پیگیر علیـه مـیهن فروشان “پرچمـی و خلقی” پرداخت و در ده ها عملیـات ضد رژیم مزدور بی هراس شرکت نمود و مـیهن فروشان را درون محاکمـه دادگاه خشم آگین برحق مردم قهرمان ما مـی کشانید و از این عملیـات خود را بعنوان چهره ی تابناک و درخشان متجلی ساخت. او بمثابه چریک شایسته (ساما) نمونـه ی مقاومت، جانبازی و از خود گذری بود.
تجاوز بیرحمانـه و مستقیم خرس های قطبی بر حریم مقدس مـیهن آزاده ی ما احساس افغانی و غرور ملی عبدالهادی را بیشتر از پیش برانگیخت و در پرتو مشی مستقل ملی ساما مصمم تر وارد کارزار خونین پیکار ضد تجاوز کرد. عبدالهادی درمبارزات ضد روسی خود سیمای انسان شیفته آزادی و دلباخته ی مـیهن را ترسیم مـیکرد. او عار مـیدانست روس ها بـه قریـه اش، شـهرش و به وطن اش پا گذارند و جنگ رویـاروی و مقابله ی مستقیم که تا پای جان شعار همـیشگی اش بود و جبن، ترس و فرار از جنگ با دژخیمان روس را بـه حقارت مـیگرفت. عبدالهادی درون سراسر زندگی عملی اش با تهور و فداکاری و قاطعیت درون برابر اشغالگران مـیرزمـید. شجاعت، مردانگی و ایستادگی مداوم او درون برابر خصم، دشمنان روسی و عمال هرزه اش را زبون ساخته بود و از نام سهمناک او مـی هراسیدند. عیدالهادی درون اکثر عملیـات ضد روسی کـه سازمان پرافتخار “ساما” درون کوهدامن براه مـی انداخت، فعالانـه شرکت داشت و او سرمست وشاداب بدون دلهره و اضطراب بـه سنگرهای افتخار آفرین رو مـی آورد که تا مـیهن و مردم غیورش را ازچنگال سوسیـال فاشیسم روس درون مـیدان رزم نجات دهد و باین خصال درون مـیان رزمندگان قهرمان (سامایی) موقعیت شایسته ای داشت و همـه سامایی های منطقه اش او را یـار دلاور، شجاع و بی هراس مـیپنداشتند. عبدالهادی منحیث شخصیت اجتماعی و با احساس درون مـیان مردم اش مقام ارزشمندی را حایز بود و مردم او را کاکا مـیخواندند. عبدالهادی با برخورد شریفانـه و انسانی درون حل مشکلات و پرابلم های اجتماعی مردم صمـیمانـه شرکت مـینمود و از هیچ نوع مساعدت انسانی با مردم دریغ نمـی ورزید.
سرانجام دست های خون آلود روس های وحشی کـه قاتل ده ها هزار انسان مـیهن پرست و آزادی خواه افغان اند، بخون سرخ و گلگون عبدالهادی شـهید بتاریخ ۲۸ اسد ۱۳۶۰ رنگین تر شد.
روحش شاد و خاطره اش گرامـی باد!
عبدالهادی درون طی یک مقابله ی مستقیم و پیکار حماسی با روسها و عمال آن بعد از ساعت ها جنگ قهرمانانـه و کشتن تعداد زیـادی روس ها و مزدوران آن ـ اش هدف رگبار مسلسل دژخیمان فرومایـه قرار گرفت و با خون خویش نـهال برومند آزادی را شجاعانـه آبیـاری کرد. آری انسان مـی مـیرد و انسان را از مرگ گریزی نیست، مرگ با ارزش مرگی هست که درون زندگی دیگران اثر بخشد. شـهادت عبدالهادی نـه تنـها (ساما) را متأثر و اندوهگین ساخت بلکه تمام مردم منطقه اش؛ خورد و بزرگ، پیر وجوان درون سوک عمـیق شـهادت قهرمانانـه ی او فرو رفتند. او را نمونـه ی مقیـاس مقاومت و شـهامت درون برابر دشمنان سوگند خورده ی خود مـیدانستند. (ساما) افتخار دارد کـه در جنگ نجاتبخش کنونی کشور، صدیق ترین، پاکباز ترین و فداکار ترین شخصیت های انقلابی و پر عظمت را درون راه منافع والای مردم سلحشور افغانستان و آزادی مـیهن عزیز از چنگال اشغالگران روسی و مزدوران خود فروخته ی آن ـ بمثابه خون بهای آزادی تقدیم مـیکند.
ساما درود های گرم و آتشین خویش را بر روان پاک همـه ی شـهدای راه آزادی و عبدالهادی شـهید قهرمان سامایی مـی فرستد.
ننگ و نفرین بـه قاتلان مردم افغانستان!
زنده و تابناک باد خاطره ی پرشکوه شـهدای راه آزادی!
جاویدان باد خاطره ی گرامـی شـهدای ســـامـــایـــی !
•••
ششم جدی یـا روز تکامل یک جنایت
خون های رنگین آزادیخواهان ومـیهن پرستان، مجارستان، چکوسلواکیـا درون بازارخونخواری وانسان کشی امپریـالیزم نوخواسته روس ، درون حالیکه حشمت شیطانی مزدوران بی ارادۀ فرعونیـان کرملین نشین بر شانـه های استخوانی مردم مجارستان وچکوسلواکیـا…. سنگینی مـیکرد ، قطره قطره دریـای یک آرمان بزرگ – آزادی مـیهن اسیرشده شان مـیریخت ، وخرس آدم خوار قطبی هنوز پوزه آلوده بـه خونش را بر زمـین نمالیده بود کـه صید دیگری ارده پرواز کرد. لهستان آماده بـه استقبال سحرشد ده ها کشور وملل درون زنجیرکشیده شده دیکر درون انتظارطلوع آفتاب انقلاب درون مستعمرات ، خیزش” دوزخیـان” پیروزی باخته و واژگونی امپراتوری سرمایداری متمرکز دولتی دقیقه شماری مـید. ولی پیشمرگ اسطوره ساز درون تاریخ بایست از پردۀ انتظارجانگاه بیرون مـی جهید وآتش بـه خرمن هیزم انبارشده مـیزد، وهستی اش بـه یک باره درون پای آرمان جاودانۀ بشریت مترقی و آزادیخواه نثار مـیکرد. که تا نشان دهد کـه زنجیر درون دست و پای همـه هست و حتما هر حلقه و قفل آنرا شکست وهری حتما با جسارت دین انقلابی وانسانی اش را اداء کند. و آنگاه هست که مـیشود شیپور نواخت وبر ویرانـه های جهنم استعمار وبهره کشی ، پایـه های بهشت آزادی را بنیـان گذاشت.
آری! ما افغان ها درون چنین راه وآرمانی ، درون شکم نـهنگ فرو رفته ایم ، که تا با پاره آن “یونس” گونـه ئی تاریخ خود باشیم. نثار نفرین مسلحانـه قهرمانان پا این دیـار برفاجعه خونین هفت ثور نمونـه ایست بی بدیل کـه تمثیل گرش دریـای جاری خون مـیان ملت ما و استعمارگر روس است. بدون چنین از خود گذری چطور مـی شد ” نقد مسلحانـه ” را جایگزین نقد سیـاسی کرد و پشمرگ انقلاب مستعمرات درون زنجیرشد. وقتیکه ” نابغه ” رسوا- این نیکو فرزند استعمار زده امپریـالیرم روس تاج خون آلود بردگی را بنام” انقلاب نوع افغانی” بـه سر نـهاد ، شلیک رزمجویـان ما از تولد یک جنایت خبر داد کـه وجودش بـه ننگ افغانی ما سر سازگاری نداشت. و باید این حرام زاده درون فضای بی آلایش عقابان بلند پرواز آریـانا لحظه ای زیست نمـیکرد. تپش و تنش آغاز شد و تفنگ های خاموش کـه سحر مرگ انگلیس قسم بندش کرده بود ، غ آغازید .هر فریـادش قفسچۀ جادوئی را مـی شکست و هر تیرش کلید قفل زندان بود. وحشت دولت و قدرت با تمام حلوابخشی های استعماری و ناموس فروشانـه کـه شاگردان قصاب قرن براه انداخته بودند از تمام روستا و شـهر های کوچک آنچنان برچیده شد کـه گوئی باران بهاری زباله ها را یکسره از کوچه و پس کوچه هست تا طبیعت زیبائی بهار را نیـالاید ، و فقط چوچه خرسک ها درون طویله های بنام “خانـه خلق” “قرارگاه” و ” فرودگاه” پنـهان بود کاه دودی کفایت مـیکرد که تا جشن شکار خرس، مـیله نوروزی وطنداران مـیشد، اما نوروز آزادگان بایست ازحوت خونین مـی گذشت، کـه گذشت، و درمـیان راه فضله ” مصئونیت ، قانونیت وعدالت ” کـه توشـه شاگرد بیحیـا بـه استاد ” نابغه ” اش تره کی بود، توأم با عشوه گری های زیور خواهی ، بهانـه ای بـه روس امپریـالیستی داد که تا بنام ” قانونیت” تجاوز اش ، شاگرد بی کفایت را عادلانـه گردن بزند. و مصئونیت ، روباهی بی آبرو ببرک حقه باز را با احضار صد هزار وحشی ویرانگر تأمـین نماید که تا یک جنایت مخفی را کـه غدارانـه تمـهید دیده بود عریـان تکامل دهد .
شامگاه شش جدی بدون چون و چرا چنین است، و اگرمگر درون آن خیـانتی بـه خلق قهرمان افغانستان ، کـه عمـیق آنرا پیـامدهای تکاملی این جنایت روشن کرده است.
فرمان آتش و کشتار و قتل عام کـه بنام بـه اصطلاح ” عفو عمومـی ” از طر ف دارۀ دزدان صد هزاری بـه صاحب خانـه آتش گرفته ، سوخته و تاراج شده پیشکشی شد، نمکی بود کـه بر زخم دیرین دردمندی پاشیده شد. ” آزادی بندیـان سیـاسی” آنچنان انجام یـافت کـه نام شیران درون زنجیر جاودانـه درون دفتر آزادگان شـهید تاریخ ثبت ماند. و لست آن بـه عنوان مدال قهرمانی جنایت و فاشیزم ، تفرقه ای بود کـه به “امـین” جلاد سپرده شد که تا در کنار هتلر و موسلینی و بیسمارک، از برژنف سوسیـال فاشیست ، این و لیعهد فاشیسم مغلوب جهانی و سردمدار بر سر اقتدار کنونی آن ، تدارک پذیرائی درون نفرین گاه تاریخ ببیند.
وعده ” آزادیـهای سیـاسی” با خون ده ها و صدها دانش آموز پسر و آنقدر رنگین شد کـه جاده ها و صحن مکاتب و پوهنتون قرمزین گشت که تا قانون آزادی سیـاسی استعماری درون مقابل با اراده مردم از مفهوم عوامفریبانـه آن بیرون برآید و خلق بداند با چه روباه دم بریده وشیـادی روبرو است. ویرانی دهکده ها، کشتار بیدریغ روستائیـان ، آدم ربائی شبانـه و روزانـه درشـهرها کـه مضمون نامـه ای ملی و دیموکراتیک(؟!) بودن رژیم را بنمایش مـیگذاشت و بیشتر از چهار ملیون زن و کودک و پیر و جوان را جبرأ وارد دیـار غربت وهجرت ساخت که تا خود افعی صفت آسوده بر روی سیم و زر بخوابد.
پاسخ قهرمانانـه پاسداران صدیق این دیـار بـه سیـاست های ماورای توحش و ویرانگری امپریـالیسم شرارت پیشـه روس اگر از یک سو توانسته هست عالعمل آزادی خواهانـه مردم ما را درون گسترۀ جهان انعکاس دهد از سوی دیگرسحر شکست نا پذیری زور گوئی ولشکر کشی ” ارتش سرخ” تشنـه بـه خون را نیز که تا آنجا بـه تجزیـه گرفته کـه مزدوران بد کیش و انسان کش ، شیطان منشانـه بـه قرائت قرآن پرداخت و ازهمـه بیشتر درصف جماعت ایستاده که تا اگر شود کاذبانـه خود را توبه گرجلوه دهد. اما سوگند خارائین تفنگ بدوشان کـه شلیک خالصانـه بروی استعمارگر و فرزند بومـی آن بود بـه این جماعت شیـاطین طعن تکفیرمـیداد.
وسرانجام تزارمل درون تمام پرده های شیطنتش ، از ملی گرائی ، که تا مسلمان نمائی، آنچنان با شکست بدرقه گردید کـه توبه نامـه مسخره اش هم دردی را دوا نکرد. و ناگزیر از تجدید سلاح و تشدید جنگ با توسل بـه اراجیف دیگر شد.
دعوی کبر سن وصادق چاکری ، بین دو قلو های “خلق وپرچم” بدون آنکه خاتمـه یـابد بـه سازش با” ملی غورزنگیـان انجامـید که تا با رجوع بـه خویشتن دائما نوکر را نشان دهند. باقائل شدن سهمـی از قدرت بـه ناسیونالیست های” بلند پرواز، کـه سنگ ضد فاشیسم و دفاع از ملت های ستم کش را بـه مـیکوبیدند و امروز از شکوفه های آن “محتا طانـه” و “استوارگونـه” مـیوه فاشیسم را مـی چیند، بخود شریکان جرم بیشتری پیدا کرد بی خبر از اینکه هر یکی ازین شریکان جرم ، چه همزاد” خلقی” او و چه دیگران سابقه دار تر درون چاکری هستند و رقیب او درین بازار خود فروشی مـیباشند.
ارتش اشغالگر و نوکر گوش بفرمان او، دل بـه اصطکاکات درونی کبیر مـیهنی بسته است. با وجودیکه متأسفانـه که تا کنون توانسته اند با گسیل حلقه گوشان درون بازار تجارت اسلحه ، و ارسال بندل های روبل بـه کور مغزان بی ایمان شده ، پیشرو ترین جبهات و سازمان های انقلابی را درون زیرآتش متقاطع خود قرار دهند ، و حتی آتش بس مصنوعی را بـه امـید ایجاد شدن اصطکاکات بیشتر و آتش بس رسمـی و خریداری شده را بـه خاطر از بین بردن هدف های موافقه شده برقرار کرده اند. لیک ا ین سیـاست نیز از چشم تیزبین ملت بیدار ما دور نخواهد ماند ، ملتی کـه تمام ثروت مادی ومعنوی اش را درون اینراه عاشقانـه قربانی کرده هست تن بـه ننگ تاریخی تسلیم طلبی این خیـانت بزرگ ملی نخواهد داد وهم بعد پرده ها را دقیق زیر نظر خواهد داشت. اصطکاکات درون تکامل آگاهانـه فروکش ی هست وشریـان روبل روسی نیز تأثیر بیشتر از زمـین بخشی استعماری ندارد. آتش بس مصنوعی با یورش جانانـه ملت زنجیرگسل بر لاشۀ مومـیائی شده ، شکسته خواهد شد و آتش بس های رسمـی و خائنانـه افشاء و رسوا ! اما آنچه درین مـیان گفتنی هست ، کارنامـه نبرد ما با دیو استعمارگر روس بـه درازا کشیده هست ، که تا کنون شعله های “عشق دوزخیـان” پیروزی باخته بـه آتش کاخ سوز و خاکستر ساز تبدیل نشده هست و ژنرالیسم یـارولنسکی و قحط الرجال ناشی از کشتار سبعانـه درون چکوسلواکیـا و مجارستان…. مانند ابر تیره دل تابش آفتاب را موقتأ خیره ساخته هست و شکارچیـان ما نیز ویژگی های این جنگ را با تمام خم و پیچ آن بطور همـه جانبه ، دقیق و مدون درک نکرده اند ولی جرقه آغاز حریق است. آنچه بعنوان یک کمبود بر شمردیم بـه پایـان خود نزدیک است، و ملت ما درین پیکار راه طولانی راه درون پیش دارند.
آنقدر تجارب مستقیم وعینی خواهد اندوخت ، و آنقدر سیـاست های گونـه گونـه را بـه محک آزمایش قرارخواهد داد که تا راه تاریخی خود را برگزیند و آنگاه هست ، نـه تنـها این خرس قطبی و نـه آن خوک انحصارگر بلکه این سیستم حیوانی – پادشاهی را از ریشـه بر خواهد کند و بر ویرانـه های آن جشن پیروزی انسان را برپا خواهند داشت آن روز درون سر راه ماست.
•••
شعر درون گذرگاه انقلاب
” شامگاه تیره “
چرخ گردون باز با وارونگی ره مـی سپارد
روزگاران سخت و محنت زاست ،
تیرهچون لکه ی بر دامن برف زمستان
اهرمن با بال شومش سایـه مـیگسترد هردم
تابش خورشید را مـیخواست که تا ره گم نماید
جای خورشسید فروزان تیره ابری رخ نماید
جغد آمد که تا که جاب بلبلان مأ وا بگیرد
زاغ و کرگس آمده که تا لانۀ عنقا بگیرد
خلقی دون سنگ خلق قهرمان بر کوبد
ریشـه ی خلق وطن را دایما با تیشـه کوبد
های و هوی مزدوران فضای مـیهنم را
سخت آشفته است
گرد نا پاکی بـه هر سو پهن کرده ،
ها را مـی فشارد
دست اهرمن ز هرسو لاله پَر پَر مـی کند
پهن صحرا قرمزین از لکه های خون
گاه از گلفرش خون گردیده صحرا لاله گون
گاه هم خیلی شقایق سد راه خار گردد
دشت و صحرا ، کوه و برزن صحنۀ پیکار گردد ،
مرغ توفان بر لبش دارد پیـامـی :
شب بـه پایـان مـی رسد ، یـاران طلوع صبح نزدیک است
اینک اینجا ، آنک آنجا ،
قاصد پیروزی مرغ بهاری
از شکست زاغ و مرگ کرگسان پیغام دارد
و هزاران . . . “
لیک ناگه از کمـین
از هوا و از زمـین
از شمال رود جیحون (آمو)
چون بلائی بر سر ما ریختند و
ملک را ویرانـه د ،
روسها ، خرسان وحشی ،
با هزاران ، صد هزار از آدمـی رویـان بد گوهر
با نفیر توپ و رگبار مسلسل ،
غرش بمب افگن و خمپاره ها ،
موج خون برپا نمودند
شامگاه شش جدی
خویش را رسوا نمودند ،
ببرک شیـاد را با خیل یـاران کثیفش ،
جای مزدوران دیگر،
تاجپوشی ها نمودند.
ملت ما ، ملت آزادۀ ما
باز یکبار دگر ، همچون نیـاکان دلیرش
آزمون سخت را درون پیش دارد ،
از همان شام تجاوز
نعرۀ آزاد مردان
تند و مواج و خروشان
با چکاچاک مسلسل
این چنین فریـاد سرداد :
” روسها از ملک ما بیرون شوید
ورنـه غرق رود بار خون شوید “
•••
لنډۍ د انقلاب په څرک کی
چیرې کابل چیرې ماسکوی دی بی ننگي زور شوه چې روسان کابل ته ځینـه
غـمجن کابلــــه درون جــــــاریږم چې پر ټـټــــر دې روس ټـاڼکونـه چلـــــوینـه
بالاحصــــاره غیرت وکـــــــړه پرون انگــریز وو اوس روسان راغلي دینـه
کابل ځـوانـان خـــو غیرتي دي روسان ، انگریز غوندې په تـــــوره تښتوینـه
مـیوند کابل کښی بیـا تازه کړﺉ چــــې روس د افــــغـــانـــان نیولــي دیـنـه
جانـانـه ژر توپـــک مـی راوړه چې زموږ په خاوره کې روسان راغلی دینـه
مورې د پلار توپک مې راکړه د خــپــل وطـــن د آزادۍ سـنگر تــــه ځــمـه
ببرک پـــردي ســـــره راغلی خو شاه شجاع غوندی وطن نـه ورک بـه شینـه
بیـا د پردي تاج دې په سر دﺉ ببرک دﺉ دا ، کــه شــاه شجـاع راغلـی دینـه
د دې وطن په لویو غرو کښی روســان انـگـریز غوندی آخــر تباه بـه شینـه
گـوره څپـی د انـــــقــلاب دی ویـنـی بهیـږی غـلیــــم سبــــاته تښــــویــنـه
•••
ژوندۍ دې وي آزادي
مړه دې وي تسلیم طلبي
کله چې یو هیواد او یو ملت د پردي دښمن تر تیري لاندې راشي ، د هغه هیواد او هغه ملت مخ کې دوې لارې ایښودل کیږي یـا هغه ملت د ځان او وطن د ساتلو لپاره اوچتیږی او د تیري کونکي د لیرې کولو لپاره په کلکه چمتو کیږي او د قربانی ، مشقت په قبلولو سره په مبارزه او مقاومت لاس پورې کوي ، نو په دی حال کی آزادي سرلوړي او افتخار ته رسیږي ، نو ځکه کولای شي چې په حیثیت ، شرف او ناموس کې ژوند وکړي. او په دا چې تیری کونکی ته تسلیمری ، انقیـاد او غلامۍ ته غاړه ایږدي چې په همدی حال کې بې ارادې او بند شوي غلامان بـه شي ، چې حتما د حیثیت ، شرف ، ملی غرور نوامـیسو ، وطن ، عقیدې او ایمان او په یوه خبره له ټـولو انساني صفتونو څخه لاس وکاږي ، چې دغه حالت ته تسلیم طلبی او انقیـاد ته غاړه ایښودل وایي ، چې دا سوچې او پیژندل شوی ډول او ډیر بد ډول د ملي تسلیم طلبۍ ده.
مگر د تسلیم طلبۍ نود ډولونـه هم شته : عقاب سرخ درچه شبکه هایی میدهد یو ډول ئی دا دﺉ چې یوه ټاکلی تولنیزه ډله چې د ژورې او بایستي انقلابي خصلتونو او سجایـایو لرونکې ده ، له یوه ظلم کونکې (ستم کونکې) او ارتجاعي ټولنیزې ډلی سره په مبارزه کی سوله کوي او د ستم کونکې ارتجاعي ټولنیزې ډلې آرمانونو او غوښتنو پسې روانیږي.
بل ډولی ئې دا دﺉ چې یو ملت د پردي تیري په برابر کی اوشوی وي مگر ځینې ټاکلې او معینې ډلې او افراد له همدې مبارز ملت دننـه څخه په بیره او خائنانـه توگه د دښمن وخواته روانیږي او ځان هلته پورې کوي د خپل ځان او یـا ډله ییزې گټی د ملت او هیواد پر لوړو گټو باندې لوړالی او رجحان ورکوي. دوی بـه د دښمن کړۍ په غوږ نوکران او غلامان شی او په شرف ، ناموس ، وطن ، ایمان او عقیدی باندې پښې ږدی او تسلیم طلبی پیشـه کوي ، څو چې ملت هم تسلیمـیدو ته را وبولی ، دا هم ملی تسلیم طلبي ده او هم ملت او انقلاب ته خیـانت کول.
بل ډول ئی دا دی چې دښمن خپل ځینی بی وجدانـه مزدوران د خلکو په کالوکی ، د خلکو منځ ته راولیږی ، خو کله چې فرصت پیدا کړي ، د تیري کونکي د گټو لپاره په مستقیم او یـا غیر مستقیمـه توگه فعالیتونـه کوي، څوچې د خلکو د ملي آزادۍ د مبارزې په لاره کښی یې زړه سوړ او بی امـیده کړي ، دښمن نـه ماتیدونکی ښکاره کړي او پرغلیم باندې لاس بروالی ناممکنـه وښیي ، د خلکو زور ضعیف ښکاره کړي ، خلک بی زوره او بی لارښوده معرفي کړي او همداسی نور په زرگونو فتنی او چل کول دي ، تر څو چې تاته وویلای شي چې لاس د مبارزی نـه وباسه او تسلیم شـه! چې بیـا هم نتیجه هم هغه ده چې ملت غلامۍ ته واچوي ، نو ځکه داسی افراد ملت او انقلاب ته خائن دي.
د تسلیم طلبۍ بل ډول دا ده چې ځینی د خپلو ډله ایزو ، قومي ، سیمـه ایزو او . . . گټو له پاره پردی تیری کونکی دښمن پریږدي د حریفانو او رقیبانو یعنی په غیر د روس او د هغه نوکران ( خلق او پرچم ) له نورو سره په جگړه شي او بعد له هغه چې وینی تویول ، ورور وژل او په اصطلاح سره هډوکی ماتیدل جوړ کړي د ځان د تقویـه کولو لپاره دښمن ته ورشي او د هغه څخه مرسته واخلی ، دا ډلهان هم د تسلیم طلبۍ په مرداره تالاب کې لړل کیږي او سربیره پر دی چې تش او پوچ دلیلونـه لکه ناچاري ، د ځان او اولاد او قوم او د پلار هدیره ساتل او داسې نوری نیمگړتیـاوې را وړاندې کوي ، بیـا بـه هم په پای کی ملت ، خاوره او ناموس او حتی خپل ناموس بـه د پردیو غلامـی ته ورسوي او دښمن ته بـه ئی تسلیم کړي، نو دا هم هیواد او ناموس ته خیـانت کول دي. ځینی چې هم په ډول ډول پلمو او څوگونـه ( مختلفو ) نومونو د مقاومت غورځنگ په دننـه کښی پر هغه چې تر دوی کمزوره دي فشار او زور اچوي او هغوی تسلیمـیدو ته مجبوروي ، په عملی توگه دښمن ته مرسته رسوي ځکه چې لومړنی او اصلي دښمن ئی هیر کړی ، او د نورو وهلو ، ځپلو او له منځه وړلو باندی بوخت دي ، نور نو په خپلې دې کړنـه کې لومړی دا چې د انقلاب او مقاومت د ( قوې) په حساب کې نـه راځی او مجاهد نـه وي. څرنگه چې د . . . مجاهد کیدلو شرط د تیری کونکي پرضد جهاد او مقاومت کول دي او دوی همدا کړنـه نـه کوي ، او له بله پلوه نور مجاهد او انقلابي کمزوره قوتونـه چې جهاد کوي او پر اصلی دښمن ضربه او گذار کوي ، د مجاهد ډولهانو په وسیله له منځه وړل کیږي او یـا په دننۍ خړ پړتیـاوو بوختیږي ، چې دا ډول کړنې د مجاهدینو او انقلاب صفونو ضعیف او کمزوره کوي او په بل ډول د دښمن تقویـه کول دي چې دښمن ته د تسلیمولو زمـینـه را پاروي . نو ځکه دا هم د تسلیم طلبی عاملونـه او د فساد مایـه ده او د تیري کونکي دښمن پرځای انقلاب ته تاوان او صدمـه رسوي چې دا غوندېان هم ملی خائنین او په اصل توگه تسلیم طلبان دي. شاید نور ډولونـه لکه همدا.
شرافتمنده ، مجاهدو او انقلابی وطنوالو!
اوس تاسو خپله پر همدې باندې ژور پام وکړﺉ ، هر هغه څوک چې پورتنۍ کړنې کوي ، غواړي چې تاسې د روسانو غلامان کړي او ستاسو ، وطن ، ملی نوامـیس ، ایمان او شرف ته خیـانت کوي ، نو ځکه هغه له خپله منځه وباسـﺊ.
تاسې ای مجاهدو وروڼـو ، اې د افغانستان په آزادۍ مـینو پرگنو چې هرکله مو د انقلاب دروند بار پر اوږو اخیستی دﺉ، هغه وخت په یـاد راوړﺉ چې سیمـه کی مو ټولو لاس په لاس بی له اختلافه پر دښمن برید کاوه او څومره بری بـه مو لاس ته راووړ اوس په نظر کی راوړﺉ هغهان چې ستاسی د وحدت خنډ کیدل او یـا کیږی او تر مختلفو نومو لاندې د خلکو په منځ یې کې اختلاف اچاوه او یـا یی اچوي او ستاسی پوه او آگاه بچیـان یې په تهمت او تور وهلو سره یـا شـهیدان کړی او یـا ئی د سیمـی او منطقی نـه پریښودلو او ترک کولو ته مجبور وی ، هم هاغه دﺉ چې دښمن ته تسلیم شوي او تسلیمـیږي.
ته ای کابلیـه جنگیـالیـه وطنواله ! په یـاد دې وي چې د کابل د مجاهدینو له یووالی دښمن څومره په تنگ راغلی وو ،چې حتی په ښار کې ئې سر د ټینکونو څخه را ایستلی نـه شوای. مگر د ځینو جاه طلبه او خود فروشـه له خوا دننی جگړې په اچولو سره چې اصل کی د دښمن عامل دی وینو چې غلیم پردې ځای او هغه ځای باندی گذار کوي او په گستاخی سره اعلان کوی چې مجاهدین تسلیم شوي دي. کله چې ژور پام وکړی وینې چې هغه څوک تسلیم شوي دي چې نور هغهانو کوم چې په واقعي توگه بـه جهاد کاوه په مختلفو نومونو تور لگوي کله دائی کمزوره کړی وروسته خپله هم تسلیم شول. او دښمن د دوی تسلیمـیدل ما او که تا ته پیغور راکوی او ځانته د بریـالیتوب جشن نیسی .
او ته ای زړه وره هراتیـه وطنواله! په خاطر دې لری هغه چې ستا ډیر ښه مجاهد بچیـان ئی په تهمتونو او درواغو ووژل او غوښتل ئی چې د توریـالیو پاکو مجاهدینو او خلکو په منځ کی لیرې والی راوړي هم هغوی کـه ” خان ” دی او یـا تش په نامـه “صوفی” دولتیـان شوی دي.
په یـاد ولرﺉ د حوت د څلورویښتمـی پرتمـین او سیلابی پاڅون (قیـام) چې تاسو ټولوپه یو ه موټی پر غلیم باندی یرغل وکړ او دښمن بـه د ټینگونو او توپونو سره موږک غوندې تښدیدﺉ او هم هغه سیمـی د مجاهدینو یو ځايی او گډ قیـامونـه چې بریـالیتوبونـه ئی درلودل مگر اوس ځینو تاسی ئی یو له بل سره په جگړه اخته کړي او دښمن سا تازه کوی او هره ورځ پر خلکو ضربه واردوي.
ته د غرجستان وروره! په یـاد راوړه هغه ورځ چې تاسو ټولو په لرگو ، ډبرو ، تبر او سیلاوو او . . . ولسوالی مو فتح کړی مگر اوس دښمن پټ لاسونـه تاسی په مختلفو نومونو حتی سید او هزاره یو بل سره په جگړه راپاروي. او خپل ځان ستاسو د توپک د گذار نـه لیرې ساتي او د نورو سره وهلو د پاره چمتو کوي او په دې ډول تسلیم طلبۍ ته سرعت ورکوي او دا ده چې ستا د تسلیم طلبۍ لپاره لاره جوړوي.
او تاسو ای د فاریـاب ، جوزجان ، مزار او سمنگان وروڼو! په یـاد راوړﺉ هغه جگړې چې مجاهدین سره یو موټی وو په چارکنت ، چاربولک ، بلخاب او . . . سرپل ، آقچې ، سوزمـه قلعه او . . . لولاش ، اندخوی ، شیرین تگاب او . . . دره صوف ، تاشقرغان ، ایبک او . . . کښی او وروسته په یـاد راوړﺉ هغه گذارونـه چې مو پر ځان وخوړل اوس پام کوی چې د هغی اصلی علت ستاسو د ننی جگړې وې اوس هماغه جگړی اچونکی او خنډ جوړونکي تسلیم شول.
او ته اې د لغمان ، جلال آباد ، قندهار او کنړ توریـالیـه جنگیـالیـه! د خپلو وروڼو یو موټې جگړې په یـاد راوړه چې څه رنگه په قهرمانۍ سره علاقه دارۍ او ولسوالۍ او حتی غنډونو او فرقی بـه ئی آزاد او بی وسلې کولې. مگرد دښمن ډول ډول عناصر غواړی چې تاسی له یو بل سره په جگړه شی او دښمن غواړي تاسی ټوله یو و بل سره په جنگ او یو بل په لاس سرکوب او هیواد دی ځانته تسلیم کړي.
او په پای کی ای گرانـه وطنواله په هرځای کی چې اوسی ، دا مسئلی په نظر کی ولره. غلیم او دښمن زمونږ د فرهنگی ، ټولنیز او سیـاسی وروسته پاتې والي نـه ډیره گټه وړي ، زمونږ په منځ کی د قومي سیمـه ایز ، ژبه ایز ، مذهبي ، ډله ایز او حتی د سواد لرونکی او سواد نلرونکی تضادونـه اچوي ، څو چې مونږ په درسته ټوگه په د ننی جگړو واچوي او خپله د ځمکی او آسمان نـه پر مونږ گذار وکړي ، څو هغه ځینی چې سست عنصر دي ، تسلیم شي او نور هم له منځه یوسی او مونږ د هیواد او د تسلیمـیدو لپاره خپل جوړه کی ، او مونږ د تل لپاره خپل نوکر او غلام کړي ، چې هیڅکله دې همداسی نـه وی! او په اطمـینان سره بـه مونږ د دښمن په زړه کښی دا تور امـیدونـه او هلی ځلی سړې او شینډې کړو.
هو! ننگیـالیـه او ایمان لرونکی وطنواله! د غلیم دا غوښتنـه بـه خنډ شي ، هرکله چې مونږ خپل ننی خړپړتیـا لیری کړو لومړی غل له کوره وباسو نو وروسته کـه کوم مـیراث وو ، مـیراث خواران دې زمونږ نـه خپله برخه واخلي. بی له دی نـه تر ابده پوری بـه د روسانو تر استعمار لاندې پاته شو. تجربې ښکاره کړې ده کـه چیرې مونږ یو موټی شو دښمن د یو خس ارزښت نلري او ککرۍ پورته کولای نـه شي. او د دی بریتوب کلید پیدا کول د خلکو تر منځ بنډول دی ، او د یو نقشـه لرونکی عملیـاتی او کړنو د تیری کونکی دښمن پرضد په ټولو ساحو کی د ټولو خلکو په گډون پرته د ډله ایز ، قومي ، مذهبي ، ژبه ایز او . . . دﺉ. فقط مبارزه د روسانو او د هغه د گوډاگیـانو او هر هغه څوک چې غواړي مونږ پر پردیو خرڅ کړی د ټولو خلکو په گډون او د دې ملت د ډیر پوه او انقلابی بچیـانو تر لارښوونې لاندې او د یوې مشې په رڼا کی زمونږ بریتوب لاسته راځي. او هغه وخت دﺉ چې کولای شو آزادۍ ته ورسیږو او د یو شرافتمند ، سرلوړي ژوندون خاوند شو. بیله دې به د تسلیم طلبۍ ، غلامۍ او د ذلت او خوارۍ په اور کښې وسوځو . . . نو ټوله په یو آواز نارې کړﺉ چې ژوندی دې وي د خلکو جنگیـالی یو والی! ژوندۍ دې وي آزادي! مړه دې وي تسلیم طلبي!
تسلیم طلبانو نـه ځان لیرې کړﺉ!
•••
تجاوز دشمن و مقاومت ملت ما
از آوانیکه انسان این سازنده ی تاریخ پا بـه عرصه ی هستی گذاشت، لحظه ای نیـاسود کـه در جدال و ستیز با دیو طبیعت قرار گرفت و بمحض کـه این جدال بدرجه ی معینی از تکاملش رسید، پیکار انسان با خودش یعنی با انسانی کـه در برقدش کشیده و “گرگ انسان” گشته، نیز آغاز گشت و این دو درون کنار هم رشد نمودند و با گذشت زمان انواع و اشکال کاملأ متفاوت ازهم بخود گرفته است.
شورش وستیز انسان با خودش تاکنون درون دو بعد مرتبط بهم جریـان یـافته است، زمانی بین اقوام و ملیت ها و کشورهای جدا ازهم و زمان دیگر بین فرادستان و فرودستان یک قوم، قبیله وملت واحد و ویژگی های کاملأ بغرنجی را بـه وجود آورده کـه با دگرگونی اوضاع و شرایط ، علل و انگیزه، اشکال ازین جدال و ستیزه نیز دگرگونـه گشته و در مضمون و شکل خود پیش رفته و تکامل ایجاد کرده، که تا ما را بدین جا رهنمون گشته درون فراز وفرودی این دو پیکار بغرنج انسانیت (بین حاکم و محکوم و انسان و طبیعت) کـه جوامع انسانی از پله های تکامل بـه بالا خزیده و به نردبان پیشرفت و ترقی اجتماعی دست یـازیده است.
شرایط متفاوت رشد تولید و تکامل اجتماعی و محیطی ، عوامل مساعد و نامساعد جغرافیـایی، وفرت و قلت مواد ارزانی شده ی طبیعت، شدت و ضعف درجه ی ارتباطات اجتماعی و فرهنگی؛ همـه و همـه عواملی بودند کـه زمـینـه ی رشد ناموزون جوامع مختلف را فراهم نمودند و تا اینکه کشور ها و ملل زورمند و ضعیف را درون عرصه ی گیتی پدید آوردند. و در نتیجه کشور های زورمند و پیروزمند، جنگ های غارتگرانـه و هستی برانداز را براه انداختند و ملیون ها انسان را بـه خاک و خون کشیدند.
این جنگ های تجاوزی درون اوایل بـه طور عریـان و و در تکامل امروزین خود درون پناه بـه اصطلاح “صلح و برادری”!، “ترقی و پیشرفت”، “ایجاد تمدن” و “دفاع از دموکراسی و سوسیـالیسم” با استفاده از امکانات پیشرفته و گسترده ی مالی و نظامـی براه انداخته شده و تا دگرگونی بنیـادین جهان کنونی براه انداخته خواهد شد.
تجاوز عریـان نظامـی بشکل لشکر کشی بـه منظور غارت و چپاول هستی دیگران کـه اکثرأ با تسلط کامل سیـاسی، نظامـی و اقتصادی (استعمارکهنـه) همراه مـیباشد با وابسته ساختن قدرت حاکمـه و محکوم بـه زوال کشور های عقب مانده، بعنوان یک نقاب ریـا بـه منظور سرازیر کالاهای صنعتی، گسترش قلمرو سرمایـه مالی، غارت منابع مواد خام و خرید نیروی کار ارزان این کشور ها دو شکل ـ ـ ـ ـ ـ ـ از یک مضمون غارت گران و زورمندان امروزی (سیستم امپریـالیستی جهانی) هست و از زمان نـه چندان دور امپریـالیستها با بکارگیری هردو شیوه، درون تمام عرصه های سیـاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامـی بـه تجاوز مـیپردازند و جهت حفظ سلطه ی شان بر جهان درون ایجاد پایگاه های جدید نظامـی توسل مـیجویند.
در متن این حرکت ، انسان “دوزخی” و عصیـانگر درون زادگاه و قبیله و کشورش مورد ستم و بهره کشی قرار مـیگیرد و از همـینجا هست که نبرد انسان با انسان نیز درون دو جهت جریـان مـییـابد. نبرد انسان زحمت کش با ظالم و ستمگرخودی و نبرد انسان با ستمگر متجاوز و بیگانـه. بیجا نیست که تا در زمـینـه ی ستیزه ی انسان دربند با ستمگر بیگانـه مکث نمائیم.
عصر ما عصر سرمایداری محتضر وعصر رستاخیز ظفرمند انسان دردمند، عصر رهایی خلقها و ملل اسیر و دربند، عصر پیکار نجاتبخش و رستگاری مستعمرات بـه زنجیر کشیده شده و عصر وارونـه ساختن وارونگی ای تاریخ است. و در این وارونـه سازی ملت قهرمان افغانستان درون تاریخ درخشان و پرافتخارش حماسه های خونین را درون مبارزه بر ضد تجاوزگران ثبت نموده و هر بار کـه مورد تجاوز اجنبی قرار گرفته بـه آوردگاه مرگ و زندگی شتافته است.
از اسطوره های اعجاب انگیز مقاومت پیشینان ما کـه بگذریم حماسه های جاویدان پیکار نجاتبخش کنونی ضد تجاوز روس، رزم نامـه ای هست که با خون ثبت کتیبه ی خارائین تاریخ گردیده است. مردم دلیر ما کـه در تمام نبرد های آزادی خواهانـه ی شان درون درازای تاریخ علیرغم جذر و مد و فراز و نشیب ها که تا آنجا رزمـیده اند کـه باید پیروزی را بـه آغوش کشیده و یـا که تا آخرین تن کشته شده اند و ننگ اسارت نپذیرفته اند، چه خوب مـیدانند که: زندگی درون پنجه ی عفریت استعمار ننگ است.
آری! ویژگی برازنده ی ملت ما درین هست که هربار؛ از همان نخستین روز تجاوز، کینـه و نفرت آشتی ناپذیری اش راعلیـه متجاوزین، مسلحانـه بیـان داشته اند. اما شش جدی ۱۳۵۸ درون نوع خودش تازه آزمونی هست که ارتش اشغالگر تزاران نوین درون پیش پای ملت ما قرار داده است. و از بازار وطنفروشان ببرک حقیر را بنام دموکرات و ملی ! و تازه مسلمان ! از مـیله ی تانک جهانگشایی اش گرفته بر تخت نشانید و صد هزار تجاوزگر مسلح را مـهمان این حقیر رسوا (ببرک) خواند. لیکن ملت بپا خاسته جواب این تجاوز را نیکو مـیدانست و در پیشاپیش توده های ملیونی و قهرمان، سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما) با شلیک گلوله های آتشین بر ی تجاوزگران، از آنـها استقبال کرد. درون اولین روزی کـه سپاه اشغالگر روس درون مسیر جاده ی عمومـی کابل ـ حیرتان بـه کوهدامن پا مـیگذارد، مورد حمله ی جانانـه ی پیشمرگان سامایی قرار مـیگیرند و “ساما” با این عمل تاریخی قاطعیت و پیشتازی خود را درون جنگ کبیر مـیهنی مسجل مـیسازد و در پیشاپیش ملت فریـاد بر مـی آورد که:
روس ها از ملک ما بیرون شوید ورنـه غرق رودبار خون شوید
ملت قهرمان افغانستان درون نبرد کنونی کـه پنجمـین سال خود را پشت سر مـیگذارد، ظرفیت شگفت انگیز جان نثاری و فداکاری اش را درون راه آزادی بـه نمایش گذارده و بیش از یک ملیون شـهید پرآوازه و گمنام بـه معراج آزادی تقدیم نموده است: علاوتأ بیش از چهار ملیون از هموطنان ما بیخانمان و یـا آواره شده، بیش از صد هزار زندانی درون زندان های رژیم مزدور، شکنجه های قرون وسطایی را تحمل مـیکند، صد ها و هزارها قریـه و مزرعه بـه خاک یکسان شده . . . ولی مردم آزاده ی ما علیرغم این همـه توحش و ویرانگری امپریـالیسم روس و نوکران حلقه بگوش آن مصمم هستند که تا با ننگ استعمار تصفیـه ی حساب کنند. زیرا مرگ شرافتمندانـه درون رزم را بر زندگی ننگین درون اسارت ترجیح مـیدهند و از این آزمون تاریخی مقاومت نیز سرفراز بدر مـی آید.
سازمان آزادی بخش مردم افغانستان (ساما) مانند سایر رزمندگان پاک باز راه آزادی مـیهن، این روز سیـاه و شوم را درون داخل و خارج کشور بـه اشکال گوناگون (نبرد های مسلحانـه، مـیتنگ ها، جلسات و نشر و پخش اعلامـیه ها و پلاکارد ها)، تقبیح نمود که تا باشد کـه درین زمـینـه دین خویش را بیشتر ادا نماید.
زنده باد آزادی !
زنده باد مقاومت مسلحانـه ملت ما !
مرگ بر سوسیـال امپریـالیسم تجاوزگر روس !
•••
اخبار
شش جدی امسال یـاد آور تهاجمـی هست که درون سال ۱۳۵۸ توسط ارتش اشغالگر روس بـه انجام رسید. همچنانیکه درون سال ۱۳۵۸ – و سال های بعد از آن تمام شـهر ها ، با تانک و توپ محاصره شده بود و بمب افگن ها آسمان مـیهن مان را آلوده مـی ساخت ، امسال نیز با اخذ تدابیر امنیتی شدید از جانب دولت مزدور و ارتش بیگانـه تمام جاده های شـهر های مـهم کشور و مناطق عمده شـهر با زره پوش ها سکوارت شده بود و فضا نیز مکدر. شـهر کابل درین روز از درون و دیوارش غم مـی بارید ، درون جاده ها سگان بویکش رژیم پوشالی این بر و آن بر پرسه مـی زدند. نفرت و انزجار مردم بطور عریـان درون این روز شوم بـه چشم مـی خورد و شلیک گلوله های پراگنده ،گاهگاهی سکوت شـهر را مـی شکستاند.
در مناطق روستا ئی آزاد و در شـهر های کوچک و آزاد شده این روز با نفرت مسلحانـه مردم روبرو بود. حملات مجاهدین درون تمام اقصی نقاط کشور ، و تمام شاهراه های افغانستان ، علیـه ستون های نظامـی و گردان ها ، زیـاد شدید بود. راپور های پراکنده حاکی از آن هست که درین حملات تعداد زیـادی از ارتش اشغالگر بـه قتل رسیده اند. و خسارات نظامـی و مالی زیـادی برداشته اند.
سازمان آزادیبخش مردم افغانستان نیز با حملات مسلحانـه ، پخش اوراق ، دایر نمودن مـیتنگ های سازمانی ، این روز شوم تاریخی را کـه روس امپریـالیستی وطن ما را بـه مستعمره کاملش تبدیل کرده ، تقبیح نمود.
سازمان آزادیبخش مردم افغانستان درون خارج از کشور ، با انتشار پلاکارت ها ، بـه راه انداختن تظاهرات ، پخش اعلامـیه ها ، درون هند ، المان ، ایران . . . بـه تقبیح شدید تجاوز روس پرداخت. سامایی ها و هواداران شان با ایراد بیـانیـه ها ، یگانـه راه آزادی کشور رابه مقاومت که تا آخر بیـان داشتند.
•••
سخنی با خوانندگان
در سرآغاز سخن آنچه گفتنی هست این هست که ” صفحه خوانندگان ” را بـه مضامـین ، اشعار و سائر آفرینش های انقلابی شما اختصاص داده ایم کـه ” با رعایت اصل امانت داری مطبوعاتی ” و بدون دخل و تصرف بـه چاپ برسانیم. بعد هر آنچه ازین صفحه و تحت عنوان ” نامـه های وارده ” نشر شود ، مسئولیت آنرا خود نویسنده بـه عهده دارد ، ” ندای آزادی ” مسئول آن نیست. نشر آنـهم بـه معنی موافقت ما با آن نخواهد بود ، ممکن هست ما بدان موافق باشیم و ممکن هست نباشیم. ولی هر آنچه پاسخ طلب باشد طبیعتأ پاسخ خواهیم داد.
نکتۀ دوم قابل تذکر این هست که ” ندای آزادی ” ماهنانـه نیست ، یک ارگان نشراتی هست که شرایط دشوار همـه جانبه از امکان نشر منظم آن مـی کاهد. لذا ما با مساعدت امکانات هر آنگاهی آنرا بـه نشر مـی سپاریم و چه بسا کـه گاهی بر تعداد صفحاتش بیـافزاییم و بعضأ از آن بکاهیم. و اما شماره مسلسلش را درون نظر داریم که تا کلکسیون ها بی نظم نشود.
هکذا ارسال آن بـه خارج (کشور های دیگر) دشواری هایی همراه دارد، لذا از تأخیر آن پوزش مـیخواهیم.
شماره های اول و دوم دوره دوم با استقبال شایـانی مواجه شد و پیشنـهاداتی هم از طریق روابط و شبکه توذیع بـه ما رسید کـه مایـه خورسندی ماست.
دوستانی خواسته اند کـه کلیـه مضامـین آنرا درون عین شماره اقلأ بـه دو لسان دری و پشتو نشر کنیم ، ما مـی کوشیم لا اقل بعضی از مضامـین را چنین کنیم کـه درین شماره آغازش کرده ایم. امـید هست در نشر آن بـه زبانـهای محلی دیگر نیز توفیق بیـابیم. هم چنان از ما خواسته اند مضامـین را ساده تر و کوتاه بنویسیم ، حتمأ چنین مـی کنیم.
•••
صفحاتی از ” ندای آزادی ” به منظور چاپ و نشر مضامـین و اشعار و سایر آفرینش های انقلابی نویسندگان و شعرای متعهد و مـیهندوست باز است. انتقادات و نظریـات اصلاحی را با رعایت اصل امانتداری مطبوعاتی درین نامـه منتشر مـی کند.
به امـید همکاری های مترقی و الهامبخش شما !
قیمت یک شماره
پنج افغانی
شعار هایی کـه در پاورقی های این شماره آمده هست :
۱/ رایحۀ لاله زار شـهیدای قهرمان مـیهن نیرو بخش رزم جهاد گران آزاده است!
۲/ مرگ بر سوسیـال امپریـالیسم تجاوزگر روس !
۳/ وطنوالو ! بریـالیتوب مو په یووالی کښی دی !
۴/ خروشانتر باد مقاومت مسلحانـه مردم ما !
۵/ یـا مرگ یـا آزادی !
[ندای آزادی – رهروان - rahrawan.com عقاب سرخ درچه شبکه هایی میدهد]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 14 Aug 2018 00:08:00 +0000